امروزه اهمیت یادگیری یک زبان خارجی مخصوصا زبان انگلیسی بر کسی پوشیده نیست. وقتی شخصی تصمیم به یادگیری زبان میگیرد با انبوهی از منابع مواجه میشود که به نوعی سردرگم میشود و همین کافی است تا فرد به کلی از یادگیری دلسرد شود. مطمئنا اولین قدم برای شروع پروسه یادگیری زبان محک زدن سطح توانایی خودمان و یا همان آزمون تعیین سطح است. انتخاب منابع مناسب و درخور توانایی زبان آموز عاقلانه ترین کار برای شروع یادگیری است.
ازین پس تصمیم دارم بعضی اصطلاحات کاربردی انگلیسی در زندگی روزمره را روی وبلاگ قرار بدهم تا شاید برای بعضی از دوستان مفید واقع شود.
Barber آرایشگر مردانه
Hair dresser آرایشگر زنانه
بیهوده است مجادله بر سر اثبات دیانت یا بیدینی آدمها! کسی که دروغ نمیگوید، کسی که مهربان و با انصاف است، کسی که از رنج دیگران اندوهگین میشود و از شادمانی دیگران شاد است...
کسی که انسان را و پرنده را و گیاه را و زمین را، محترم میدارد، «به مقصد رسیده است»... از هر راهی که رفته باشد. (زرتشت)
ششم فروردینماه، زادروز اشوزرتشت، یگانه آموزگار و پیامبر راستی و نیکی فرخنده باد.
این روزا همه در مورد سیل هشدار میدن اما کمتر پیش میاد به ما آموزشهای اولیه بدن؛ برخی از نکات زیر از سایت یکی از موسسات آمریکایی مبارزه با حوادث غیر متقربه گرفته شده!
نکاتی برای بقا در سیل:
ما اغلب در چنین شرایطی خود را توانا تر از آنچه هستیم می پنداریم اما نکات زیر می تواند جان شما را نجات دهد:
در زمان راه افتادن سیل در خیابانها نباشید
از تماسهای ماجراجویانه با سیل به خاطر مقدار ناشناخته فاضلاب خام، مواد شیمیایی، زباله والبته خطر غرق شدن اجتناب کنید.
در جریان آبی که بیش از مچ پا است قدم نگذارید، راه خود را کج کنید و به راه دیگری بروید.
وسوسه انگیز است که روی دیوارها و پل ها ایستاده تا فیلم ضبط کنید اما به همان اندازه ممکن است که داخل آب بیفتید و این اتفاقی است که برای برخی هموطنان مان افتاده است.
افراد آسیب پذیر مانند کودکان را به طبقه بالا ببرید
اشیا ارزشمند را به طبقه بالا یا بالکن انتقال دهید
آب، برق و گاز را قطع کنید.
مقداری آب شرب، غذاهای غیر یخچالی و وسایل ضروری (پتو، چراغ قوه و ...) را در طبقه بالا و یا در بالکن قرار دهید
در سیل رانندگی نکنید ۱۰ سانتیمتر آب ماشین شما را از کنترل شما خارج میکند، تنها ۳۰ سانتی متر آب می تواند ماشین شما را جابجا کند و ۶۰ سانتیمتر آب تواند ماشین شما را واژگون کند. در صورتی که آب ماشین شما را از تعادل خارج کرد، به یک منطقه بلند تر بروید. شما می توانید یک ماشین جدید بخرید،
اما ماشین شما نمی تواند یک صاحب جدید خریداری کند
سیل میتواند در آن واحد به راه بیفتد و حتی یک هفته پس از بارندگی ادامه داشته باشد، بنابراین آماده باشید!
اگر خواهی از شمار آزادمردان باشی طمع را در دل خویش جای مده. (قابوسنامه)
این یک پنداخلاقیِ کهنه نیست، راز ابدی رضایت و آرامش در تمام قرون و اعصار است.
طمع یعنی میخواهی نویسنده بشوی، اما چشمی هم به کنکور داری، میخواهی خلوت خودت را بسازی، اما دلت میخواهد دائم در جمع دوستانت هم باشی، میخواهی تمرکز کنی، اما دوست داری موبایلت هم همیشه کنار دستت باشد، میخواهی همۀ کتابها را بخوانی، اما تحمل ماندن در اتاقِ در بسته را نداری.
بعد میبینی سالها گذشته، تپهها را یکی پس از دیگری نشانهگذاری کردهای و هیچ.
اغلب ما نه تنبلیم، نه کمالگرا، ما طمعکاریم، در نتیجه از اضطرابِ انتخاب میان گزینههای مختلف فلج میشویم، چون آدم طمعکار دوست ندارد چیزی را از دست بدهد.
آنقدر از این شاخ به آن شاخ میپریم که سالها بعد در یک روز زمستانی متوجه میشویم روی هیچ درختی لانهای نساختهایم. برای موفقیت، تمرکز، تلاش و ارائۀ حرف تازهای به دنیا، شاید باید قفسی را انتخاب کنیم و فقط هرازگاهی اجازۀ بیرون از قفس را به خودمان بدهیم
دوست من! نمی توانم برایت زندگی ایی آرزو کنم که بی خزان و بی زمستان باشد. نمی توانم بگویم سالی پر از فقط شادی و موفقیت داشته باشی! نمی شود، بگویم برایت سالی پر از ثروت و سلامت می خواهم
من و تو می دانیم که زندگی بسیار زیبا، اما دشوار و شکننده است! می دانیم قرار است همانطور که گاهی موفق می شویم، جاهایی هم موفق نشویم، یا دست کم رسیدن به برخی خواسته ها و آرزوهای مان را مدتی به تعویق بیندازیم.
یاد گرفته ایم که بیماری هر از چند گاهی در ما، یا یکی از عزیزان و دوستان مان، میهمان می شود تا درسهای سخت انسان بودن را مرور کنیم.
می دانیم که گاه با داشتن مال و گاه به نداشتنش، گرفتار می شویم.
می دانیم ازین بهار تا آن بهار، فاصله ای است؛ پر از ماجراهای تلخ و شیرینی که بسیاری از آنها خواست و انتخابِ ما نیستند، اما گریز ناپذیرند.
نمی خواهم بگویم تو را به خدا می سپارم و خیالت راحت باشد که خدا نمی گذارد هیچ اتفاق بدی برایت رخ دهد! چون می دانم که ناخواستنی ها، همانقدر فراوانند که سپردن های نارس و فهم ناشده ی ما!
دیگر آنقدر بزرگ شده ایم که بفهمیم در هفت سین، چیزهایی را می چینیم که هراسِ نبودن، کم شدن یا از دست دادنشان را داریم.
آنقدر تجربه داریم که درک می کنیم، مردم این بهانه های خوشرنگ و شاد را همچون فرصتی مهم تلقی می کنند؛ برای اینکه، خودشان را به آن راه بزنند؛ که انگار قرار است زندگی طبق آرزوها، شادباش ها، تبریکات، تهنیت ها و مبارک بادهای ما بچرخد! (و شاید این خود نمایش قدرت اُمید در انسان باشد، که به رویارویی هر احتمالی، با لبخند می رود!) آرزو می کنم، آنقدر به خودت رسیده باشی و برسی؛ آنقدر خدا در خودت داشته باشی و بیابی، و آنقدری در قلبت آگاهی و در ذهنت روشنایی باشد و بیاید که تمام زندگی را هر طور که پیش رود؛ مشتاقانه، اُمیدوارانه، سرافرازانه و عاشقانه، زندگی کنی..
از غمها آوازی میماند
از امیدها کلمهای
از زندگی شعری میماند
همه چیز میگذرد
من این را به تجربه دریافتهام
فقط شادی است
که همیشه میماند
همزمان با آغاز سال جدید ضمن اینکه به پیشواز فصل بهار میرویم جا دارد ماهم مثل طبیعت شروع به تغییر و تحول کنیم. لازمه این تحول، تغییر افکارمان است. باید افکار کهنه و پوسیده قدیمی را دور بیندازیم و همانند بهار پاکی و طراوت را بر صفحه وجودمان بنشانیم. همانند طبیعت که چهره خشن خود در زمستان را با رویش گل و سبزه زینت میبخشد ما نیز باید تبسم و خنده را جایگزین اخم و ناراحتی کنیم. به جای زانوی غم بغل کردن همانند پرندگان بهاری نوای شادی سر دهیم و از فرصتی که خدا در اختیارمان گذاشته از زیبایی های زندگی نهایت بهره را ببریم.
روزهایی در زندگی من هستند که به جز خلوت کردن با خودم هیچ سرگرمی ای سراغ ندارم. خلوتی پر از افکار پریشان و غالبا منفی. غوطه ور شدن در موضوعاتی مبهم و گیج کننده که هیچ حاصلی جز رسیدن به فلسفه پوچی ندارد و روح را بیشتر به انزوا میکشاند. ادامه این فرآیند فکری میتواند تنها ابزار مبارزه با مشکلات یعنی امید را از آدمی بگیرد. در این کشاکش درونی ناگهان مغزم به فکر یک چاره و یا شاید پادزهری به منظور اجتناب از این افکار مهلک میفتد. اینکه به جای فرار و گریز از مشکلات، با اقتدار تمام با آنها روبرو بشم و همواره با مبارزه کردن با سختی ها بساط سرگرمی ام را مهیا کنم. تصمیم قاطع به عبور از دشواری های زندگی خودبخود به زندگی ام معنا میدهد و آن را از حالت پوچی خارج میسازد. لمس حس شجاعت و شهامت در رویارویی با چالش ها شاید از بهترین تجربه هایم در زندگی باشد که توصیف آن در قالب کلمات نمیگنجد. آری حق با برنارد شاو است که میگوید:
راز بدبخت بودن این است که وقت فراغت داشته باشید و بتوانید به اینکه خوشبخت یا بدبخت هستید، فکر کنید.
در آثار برجسته روانشناسی به تناوب میبینیم که میل جنسی یکی از نیازهای اساسی انسان است و برای سلامتی جسم و روح مفید است. اما در صورتی که این نیاز پاسخ داده نشود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا روی عملکرد ما در زندگی تاثیر خواهد گذاشت؟ آیا تابحال بوده کسی به خاطر برآورده نشدن نیاز جنسی دچار نوعی اختلال شده باشد؟ اینا شاید سوال بسیاری از جوانان جامعه حال حاضر کشورمان باشد که شرایط ازدواج برایشان مهیا نیست و یا زوج هایی که از همدیگر جدا شده اند و یا به هر دلیلی امکان رابطه جنسی برایشان فراهم نیست. در اینجا مطلبی از کتاب "انسان و سمبول هایش "|ثر" کارل گوستاو یونگ" در این باره میگذارم که شاید جالب توجه باشد.
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻓﺮیدهای است ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﭼﯿﺮﻩ ﺷﺪﻥ ﺑﺮ ﻏﺮﺍﯾﺰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ میﺗﻮﺍﻧﺪ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﺮﮐﻮﺏ، ﺩﮔﺮﺳﺎﻥ ﻭ ﺟﺮﯾﺤﻪﺩﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﻭ میﺩﺍﻧﯿﻢ هیچگاه ﺣﯿﻮﺍﻥ، ﺧﻄﺮﻧﺎﮎﺗﺮ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺯﺧﻤﯽ میﺷﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ!
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻏﺮﺍﯾﺰ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﺷﺪه میﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﯿﺮه ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺒﺎﻫﯽ ﺑﮑﺸﺎﻧﻨﺪ!