اتومبیل های خودران، هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی دیگر جزو فانتزی های ذهنی نویسندگان رمان های علمی تخیلی یا کارگردانان هالیوودی نیستند. این واقعیتِ آینده ماست؛ آینده ای که تقریبا همینجاست!
انجمن جهانی اقتصاد می گوید که ما در معرض انقلاب چهارم صنعتی یا Industry 4.0 قرار داریم و همه چیز به سرعت در حال تغییر است.
در انقلاب Industry 4.0 شاهد پیشرفت های برق آسا و تغییرات ذهنی گسترده ای خواهیم بود که اینها همگی پیشرفت هایی در عرصه فن آوری های دیجیتال، فیزیکی و بیولوژیکی به ارمغان خواهد آورد.
بنابراین با نگاهی به آینده، این پرسش مطرح می شود که در این دنیای جدید چه مهارت هایی باید کسب کنیم؟
با بررسی افسران ارشد منابع انسانی در بزرگ ترین شرکت های جهان، انجمن جهانی اقتصاد (World Economic Forum) گزارشی از مشاغل آینده را منتشر کرده است که در آن 10 مهارت برتر که تا سال 2020 و پس از آن به آنها نیاز دارید معرفی شده است.
1. مهارت حل مسائل پیچیده
2. مهارت تفکر انتقادی
3. مهارت خلاقیت
4. مهارت مدیریت افراد
5. مهارت هماهنگی با دیگران
6. مهارت هوش هیجانی
7. مهارت قضاوت و تصمیم گیری
8. مهارت جهت دهی خدمات
9. مهارت مذاکره
10. مهارت انعطاف پذیری شناختی
با توجه به اینکه دنیای امروزی ما و نیروی کاری به سرعت در حال تکامل هستند، واضح است که اگر ما میخواهیم با این تغییرات پیشرفت نماییم، باید به موازات آنها رشد کنیم.
گوردن مک کنزی در کلاس ها می پرسید: در این کلاس چه کسی هنرمند است ؟ لطفا دست خود را بالا بیرید. نتیجه جالب بود: هر چه سن و کلاس دانش آموزان بالا می رفت، شرم ناشی از هنرمند بودن بیشتر می شد!
" ثروت کشورها و رفاه و آسایش افراد اکنون در گرو ارزش قا ئل شدن برای جایگاه هنرمندان است."
تحقیر کردن طرح کار ساده ای است.
طر احان کیمیاگران آینده هستند!
طراحی یعنی سودمندی بارور شده از معنا.
مدرسه CHAD مدرسه عمومی و رایگان طراحی و معماری فیالدلفیا: برای فهم تاریخ ماکت آن را می سازند! همه چیز را با یک راه حل به هم پیوند می دهند! / ما افرادی را تربیت می کنیم که کل گرایانه بیاندیشند.
من در این مدرسه یادگرفتم چگونه با دیگران کار کنم و از آنها الهام بگیرم !
صرف قدم در چنین مدرسه ای الهام بخش است.
در مدرسه ی "چاد"، دستگاه های معمول ردیاب وجود ندارد. و به جای آن یک تابلوی نقاشی رسم شده است!
در ایالات متحده رشته کارشناسی هنرهای زیبا جای رشته مدیریت بازرگانی را گرفته است.
سونی 400 طراح دارد.
مردان تجارت باید طراح باشند.
به آشپزخانه های خود نگاه کنید!
طراحی آینده
اتاق های دارای نور طبیعی دو روز کمتر بیماران را در اتاق بستری نگه می دارد!
صرف تحول در فضای فیزیکی مدارس امتیاز آزمون مدارس را تا 11 درصد افزایش می دهد.
طراح بودن یعنی عامل تغییر بودن.
دنیا چگونه خواهد بود وقتی بچه های چاد به همه جا بروند.
پروانه به خرس گفت: دوستت دارم...
خرس گفت: الان میخوام بخوابم،باشه بیدار شم حرف میزنیم...
خرس به خواب زمستانی رفت و هیچوقت نفهمید که عمر پروانه فقط 3 روز است...
"همدیگر را دوست داشته باشیم؛
شاید فردایی نباشد"..
آدمای زنده به گل و محبت نیاز دارن ومرده ها به فاتحه!
ولی ما گاهی برعکس عمل میکنیم!
به مرده ها سر میزنیم و گل میبریم براشون, ولی راحت فاتحه زندگی بعضیارو میخونیم !
گاهی فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه هاست!
بیائیم ساده ترین چیز رو ازهم دریغ نکنیم:
زیرا محبت و خوبی در کیهان جاودانه است .
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؛
وین عمربه خوشدلی گذارم یا نه،
پر کن قدح باده، که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه.
یکی از نشانههای قدرتمند بدن وضعیت کف دست ها میباشد. هنگامی که به کسی دستور میدهیم یا فرمان میدهیم یا با او دست میدهیم در واقع از قدرت کف دستمان استفاده میکنیم. سه حرکت اصلی در رابطه با سلطه وجود دارد:
کف دست رو به بالا، کف دست رو به سمت پایین، کف دست مشت شده.
برای درک این سه وضعیت یک مثال بیان میکنیم: فرض کنیم از کسی می خواهید چیزی را بردارد و جای دیگری بگذارد. این خواسته را در هر سه وضعیت با یک لحن صدا و یک حالت چهره بیان می کنیم و فقط حالت دستمان عوض میشود. از حرکت کف دست رو به بالا زمانی استفاده میشود که نگرش تسلیمانه و بی آزار وجود داشته باشد. مانند درخواست یک گدای خیابانی، این نشانی بر بی سلاح بودن و درخواست صادقانه شماست. وقتی در این وضعیت از شخص چیزی خواسته شود او احساس نمیکند که وادار به این کار شده و بعید است که از درخواستتان احساس تهدید کند. اگر این درخواست برای شروع یک بحث و صحبت باشد می توانید انتظار داشته باشید که با استقبال مواجه شود. به عبارت دیگر اگر میخواهید کسی با شما حرف بزند میتوانید از حرکت کف دست رو به بالا به عنوان حرکتی حاکی از تسلیم استفاده کنید تا او بداند که انتظار دارید با شما صحبت کند و شما آماده گوش دادن هستید.
زمانی که کف دست شما رو به پایین باشد این نشاندهنده اقتدار و قدرت شماست و شخص مقابل احساس میکند که به او دستور داده شده تا آن شی را بردارد و ممکن است نسبت به شما احساس منفی پیدا کند.
تغییر حالت کف دستان که میتواند به سمت بالا یا پایین باشد، نمادی برای تغییر حالات شماست.
برای مثال اگر شخص مقابلتان در مرتبه یکسانی با شما باشد ممکن است در مقابل درخواستی که شما با کف دست رو به پایین از او میکنید مقاومت کند اما اگر از حرکت کف دست رو به بالا استفاده میکردید درخواستتان را میپذیرفت. حال اگر شخص زیر دست شما باشد حرکت کف دست رو به پایین برای او قابل پذیرش میباشد زیرا قدرت شما از او بیشتر است.
در دوران رایش سوم و در آلمان نازی، علامت سلام نازی ها بصورت دستانی کشیده و به سمت پایین بود که آدولف هیتلر از این نشان جدی برای نشان دادن اقتدار و قدرت استفاده می نمود.حال تصور کنید اگر هیتلر سلام خود را کف دست رو به بالا تعیین میکرد هیچ کس او را جدی نمیگرفت و چقدر خنده دار بود.
برای مثالی دیگر باید گفت که در هنگام پیادهروی یک زوج، زمانی که زن و شوهر دست در دستان یکدیگر حرکت میکنند معمولا مردان در هنگام گره زدن دستان به هم، کف دست را به سمت پایین که نشانی بر قدرت است قرار داده و زن نیز مسلما در حالت کف دست رو به بالا و شکل تسلیم قرار میگیرد.
حالت بعد به شکل کف دست مشت شده با انگشتی رو به جلو میباشد این مورد نیز میتواند نشانی برای حالت تحکم باشد و شاید دیدی منفی نسبت به موضوع برای طرف مقابل هم ایجاد کند.
کف دست جمع شده با یک انگشت رو به جلو میتواند بدترین حالت ممکن در استفاده از آن برای یک سخنرانی باشد و در کشورهایی مانند مالزی و فیلیپین این کار عملی توهین آمیز محسوب میشود زیرا این حرکت فقط برای اشاره به حیوانات استفاده میشود. مالزیایی ها برای اشاره به شخص یا برای دستور دادن از انگشت شستشان بهره میجویند.
فلسفه خیام هیچوقت تازگی خود را از دست نخواهد داد . چون این ترانه های در ظاهر کوچک ولی پر مغز تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی را که در ادوار مختلف انسان را سرگردان کرده و افکاری را که جبراً باو تحمیل شده و اسراری را که برایش لاینحل مانده مطرح میکند . خیام ترجمان این شکنجه های روحی شده :
فریادهای او انعکاس دردها، اضطرابها، ترسها، امیدها و یأس های میلیونها نسل بشر است که پی در پی فکر آنها را عذاب داده است . خیام سعی میکند در ترانه های خودش با زبان و سبک غریبی همة این مشکلات، معماها و مجهولات را آشکارا و بی پرده حل بکند . او زیر خنده های عصبانی و رعشه آور، مسائل دینی و فلسفی را بیان میکند، بعد راه حل محسوس و عقلی برایش میجوید.
بطور مختصر، ترانه های خیام آئینه ای است که هر کس ولو بی قید و لاابالی هم باشد یک تکه از افکار، یک قسمت از یأس های خود را در آن میبیند و تکان میخورد. ازین رباعیات یک مذهب فلسفی مستفاد میشود که امروزه طرف توجه علمای طبیعی است و شراب گس و تلخ مزه خیام هر چه کهنه تر میشود بر گیرندگی اش می افزاید. به هیمن جهت ترانه های او در همه جای دنیا و در محیط های گوناگون و بن نژادهای مختلف طرف توجه شده.
هر کدام از افکار خیام را جداگانه میشود نزد شعرا و فلاسفه بزرگ پیدا کرد . ولی روی هم رفته هیچکدام از آنها را نمیشود با خیام سنجید و خیام در سبک خودش از اغلب آنها جلو افتاده . قیافة متین خیام او را بیش از همه چیز یک فیلسوف و
شاعربزرگ همدوش لوکرس، اپیکور، گوته، شکسپیرو شوپنهآور معرفی میکند.
جنگ خیام با خرافات و موهومات محیط خودش در سرتاسر ترانه های او آشکار است . خیام همة مسائل ماورإ مرگ را با لحن تمسخر آمیز و مشکوک و بطور نقل قول با «گویند» شروع میکند:
گویند: «بهشت و حور عین خواهد بود . . .
گویند مرا: «بهشت با حور خوش است . . .
گویند مرا که: «دوزخی باشد مست . . .
در زمانی که انسان را آینة جمال الهی و مقصود آفرینش تصور میکرده ا ند و همة افسانه های بشر دور او درست شده بود که ستاره های آسمان برای نشان دادن سرنوشت او خلق شده و زمین و زمان و بهشت و دوزخ برای خاطر او برپا شده و انسان دنیای کهین و نمونه و نمایندة جهان مهین بوده چنانکه بابا افضل میگوید:
افلاک و عناصرو نبات و حیوان،
عکسی ز وجود روشن کامل ماست.
خیام با منطق مادی و علمی خودش انسان را جام جم نمیداند . پیدایش و مرگ او را همانقدر بی اهمیت میداند که وجود ومرگ یک مگس:
آمد شدن تو اندرین عام چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
در نتیجة مشاهدات و تحقیقات خودش خیام به این مطلب بر میخورد که فهم بشر محدود است. از کجا میآئیم و به کجا میرویم؟ کسی نمیداند، و آنهائی که صورت حق بجانب به خود میگیرند و در اطراف این قضایا بحث مینمایند جز یاوه
سرائی کاری نمیکنند؛ خودشان و دیگران را گول میزنند . هیچکس به اسرار ازل پی نبرده و نخواهد برد و یا اصلا اسراری نیست و اگر هست در زندگی ما تأثیری ندارد، مثلا جهان چه محدث و چه قدیم باشد آیا به چه درد ما خواهد خورد؟
چون من رفتم، جهان محدث چه قدیم.
تا کی ز حدیث پنج و چار ای ساقی؟
بما چه که وقت خودمان را سر بحث پنج حواس و چهار عنصر بگذرانیم؟ پس به امید و هراس موهوم و بحث چرند وقت خودمان را تلف نکنیم، آنچه گفته اند و به هم بافته اند افسانة محض میباشد، معمای کائنات نه بوسیلة علم و نه بدستیاری دین هرگز حل نخواهد شد و به هیچ حقیقتی نرسیده ایم .در ورإ این زمینی که رویش زندگی میکنیم نه سعادتی هست و نه عقوبتی . گذشته و آینده دو عدم است و ما بین دو نیستی که سرحد دو دنیاست دمی را که زنده ایم دریابیم ! استفاده بکنیم و در استفاده شتاب بکنیم. به عقیدة خیام کنار کشتزارهای سبز و خرم، پرتو مهتاب که در جام شراب ارغوانی هزاران سایه منعکس میکند، آهنگ دلنواز چنگ، ساقیان ماهرو، گلهای نوشکفته، یگانه حقیقت زندگی است که مانند کابوس هولناکی
میگذرد. امروز را خوش باشیم، فردا را کسی ندیده. این تنها آرزوی زندگی است:
حالی خوش باش زانکه مقصود اینست.
در مقابل حقایق محسوس و مادی یک حقیقت بزرگتر را خیام معتقد است، و آن وجود شر و بدی است که بر خیر و خوشی میچربد . گویا فکر جبری خیام بیشتر در اثر علم نجوم و فلسفة مادی او پیدا شده . تأثیر تربیت علمی او روی نشو و نمای فلسفیش کاملا آشکار است . به عقیدة خیام طبیعت کور و کر گردش خود را مداومت میدهد. آسمان تهی است و به فریاد کسی نمیرسد:
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل،
چرخ از تو هزار بار بیچاره تراست!
چرخ ناتوان و بی اراده است. اگرقدرت داشت خودش را از گردش بازمیداشت:
در گردش خود اگرمرا دست بدی،
خود را برهاندمی ز سرگردانی.
بر طبق عقاید نجومی آن زمان خیام چرخ را محکوم میکند و احساس سخت قوانین تغییر ناپذیر اجرام فلکی را که در حرکت هستند مجسم مینماید . و این در نتیجة مطالعة دقیق ستارهها و قوانین منظم آنهاست که زندگی ما را تحت تأثیر قوانین خشن گردش افلاک دانسته، ولی به قضا و قدر مذهبی اعتقاد نداشته زیرا که بر علیه سرنوشت شورش میکند و ازین لحاظ بدبینی در او تولید میشود . شکایت او اغلب از گردش چرخ و افلاک است نه از خدا ...
همه ما هر روزه نگران سلامتی خود و خانواده مان هستیم و راهکارهایی برای رسیدن به تندرستی و سلامت خود به کار می گیریم، مانند مراجعه به دکتر یا انجام آزمایش ها و چکاپ های دوره ای. اما غافل از این که یکی از عوامل مهم ایجاد بیماریهای انسان مرتبط با سبک زندگی ما است. اصلاح سبک زندگی به مفهوم کلی خود از لحاظ روانی و فیزیکی میتواند یکی از بهترین راه های پیشگیری از بروز بیماریهای مختلف در انسان باشد. خوشبختانه امروزه با بالا رفتن اطلاعات جامعه، افراد بیشتری تمایل به بررسی سلامت سبک زندگی خود داشته و در کشورهای توسعه یافته کلینیک ها و مراکز مشاوره در حال گسترش هستند.
اگر بعضی از عادت ها را کنار بگذاریم زندگی رنگ بهتری پیدا می کند.
داشتن نظم شخصی در زندگی یکی از عادت های خوبی است که میتوانیم در خود ایجاد کنیم و موجب بهبود سبک زندگیمان شود. کسی که در زندگی روزمره منظبط تر است از روحیه بهتری نیز برخوردار است. همچنین پرهیز از به تعویق انداختن کارها یکی از موارد پر اهمیت در زندگی شخصی است.
برنامه روزانه خودمان را یادداشت کنیم و هرکاری را بدون معطلی سر وقت خودش انجام بدهیم.
به رژیم غذایی خود و تناسب اندام اهمیت بدهیم. رژیم غذایی مناسب و فعالیت فیزیکی تاثیر بسزایی در سلامتی و تندرستی دارد و در آن هیچ شکی نیست.
خوش بین باشیم. بسیاری از افراد همیشه اخمی بر روی چهره و چروک هایی بر روی پیشانی خود دارند. این افکار باعث ناراحتی خودتان می شود. به جنبه های مثبت زندگی فکر کنیم و از نعمت ها و داشته هایمان خرسند و سپاسگزار باشیم.
با غریبه ها هم مانند دوستانمان رفتار کنیم. نیازی نیست برای کسانی که خیلی نمی شناسیم مدام اخم کنیم و با آن ها محتاطانه رفتار کنیم. اگر با لبخند و بدون غرض با دیگران صحبت کنیم خواهیم دید که آن ها جذب شخصیت ما خواهند شد و تصمیم می گیرند که به ما کمک کنند.
زمانی که با دوستانمان بیرون می رویم، از حالت عادی، شیک تر لباس بپوشیم. چرا که خودمان احساس خوبی خواهیم داشت.
سعی کنیم بخشی هرچند کم از درآمدمان را در حسابی جداگانه پس اندازکنیم.
از مصرف دخانیات پرهیز کنیم. به جای مصرف دخانیات میتوانیم عادت های خوب دیگر را برگزینیم و از آن لذت ببریم تا در بلندمدت شاهد نتایج خوب آن باشیم نه اینکه عادتی همچون سیگار کشیدن را برگزینیم تا تهدیدی جدی برای سلامتیمان باشد.
آن چه که دوست داریم انجام دهیم و نه آن چه که دیگران از ما انتظار دارند. به مرور زمان خواهیم دید که نظر دیگران هیچ اهمیتی ندارد و این فقط خود ماییم که نگران نظر دیگران هستیم. پس بهتر است به ندای درونی خودمان گوش دهیم و برای خودمان زندگی کنیم تا در آینده حسرت کارهایی نمانیم که دوست داشتیم انجام دهیم اما انجام ندادیم.
شاد باشید بخندید و موسیقی گوش کنید.
ضربالمثل بخند تا دنیا به رویت بخندد یک واقعیت مهم را بیان میکند. خنده و شوخی هیچ هزینه ای ندارد اما سبک زندگیمان را به طرزی جادویی تغییر میدهند. چه بسیار افرادی را میشناسم که با وجود گرفتاری های بسیار در زندگی، اکثر اوقات آنها را شاداب و خنده رو دیدم. بهتر است که همه چیز را ساده فرض کنیم و زندگی را زیاد به خودمان سخت نگیریم. به جای نگرانی و غم و غصه که هیچ دردی را دوانمیکند و به جای آن بهتر است تفریح، سرگرمی و دیدار با دوستان و بستگان را فراموش نکنیم و همواره به فکر تغییر باشیم.
یکی از دلایل اینکه مردم پیوسته در حال خریدکردن هستند و با این وجود اینقدر از زندگیشان ناراضی اند،تبلیغات است. تبلیغات نیازهای نادرست را میآفریند. ناگهان نیاز به یک آیفون یا ماشین جدید یا یک حلقه ی برلیان پیدا میکنیم، تنها به این دلیل که یک بازاریاب آن هوس را در سر ما انداخته است.
تبلیغات بسیار موثر است، ممکن است آن را درک نکنیم اما در ناخودآگاه ما پیوسته کار میکند و ما به خریدن تمایل پیدا میکنیم، تبلیغات آرزوها را در اذهان ما نهادینه میکند و ذهنیتی میآفریند که مساله ی ما هر چه که هست راه حل آن خرید است.
ذهنیتی را میآفریند که خریدن روشی عادی است و انتخاب دیگری وجود ندارد. تبلیغات همه جا هست، هر گوشه از زندگی ما امروزه از تبلیغات پر شده، به واقعیتی از زندگی ما تبدیل شده و بر ذهن ما اثر خود را میگذارد. تلویزیون تماشا کن، جریانهای تبلیغی در تمام روز به سوی شماست، مجله، روزنامه، وبسایت. در همه جا وجود دارد، فیسبوک، ایمیلها، بیلبوردها، اتوبوس، ورزشگاهها، فضاهای عمومی، لباس اشخاص، قبل از شروع فیلم، محصولات درون فیلمهای خانگی، همه جا وجود دارد. تبلیغ در وبسایتها یک امر اجتنابناپذیر است.
ما می توانیم با این نیروی قدرتمند مبارزه کنیم آن هم با نخریدن تصوراتی که آنها سعی دارند برای ما بیافرینند، به آنها اجازه ندهیم نیازهای جعلی درون کله ی ما جای دهند، به آنها اجازه ندهیم با نگرانیها و واهمه های ما بازی کنند.
نخست میتوانیم شبکه های تلویزیونی با تبلیغات زیاد را کمتر نگاه کنیم، به وبسایتهای پوشیده از تبلیغات کمتر سر بزنیم و خرید مجلات رنگارنگ پوشیده از تبلیغ را متوقف کنیم.
اما مهمتر اینکه میتوانیم به پیامهایی که برای ما میفرستند توجه بیشتری بکنیم. رویاهایی که سعی دارند برای ما خلق کنند، ترسهای ما که با آنها بازی میکنند. میتوان با دقت بیشتر، از این روند آگاه شده و کمتر در معرض تاکتیکهای آنها قرار گرفت.
گام عملی: یکی از نیازهای جعلی خود را بررسی کنید و از خودتان برسید چرا تبدیل به یک نیاز مهم شده است؟ چه میشود اگر آن را کنار بگذارید. کنار گذاشتن آن چه منافعی برای شما دارد؟ آیا شما زمان آزاد بیشتری برای تمرکز به دست میآورید و یا اضطراب کمتری از انجام کارهای متعدد روزانه خواهید داشت؟
چه اتفاق بدی ممکن است رخ دهد؟ و در صورت اتفاق، این رخدادها چه شکلی هستند؟ چطور میتوانید با
آنها مقابله کنید؟
جمله زیر از آلبرت اینشتین چقدر خوب حرف دل این روزای منو بیان میکنه:
"دنیا پر است از انسان هایی به ظاهر زیبا که هر روز لباسی نو بر تن میکنند.....
ولی نزدیکشان که میشوی بوی کهنگی عقایدشان آزارت میدهند!!!"
آلبرت اینشتین.
ای کاش که همه ما اینو درک میکردیم که تغییر و نو شدن فقط تغییر ظاهر نیست بلکه باید تغییر افکار را در درجه اول قرار بدیم تا دنیایمان تغییر کند . دور ریختن افکار کهنه و پوسیده قدیمی که دیگر به هیچ دردی نمیخورد به نظرم از ضروریترین اقدامات در زندگی هر فردی است.
این جمله را از این جهت دوست دارم که جهان امروز، هر لحظه به ابعادش اضافه میشود. از روزگاران گذشته که مردم بین النهرین فکر میکردند جهان از یک سو به دجله و از سویی به فرات ختم میشود تا بعدهاکه زمین را مسطح دیدند تا ما و بعد از ما که مدام به دنیای جدید، ابعاد دیگری را میافزاییم و به همان اندازه که باید برای کشف دنیاهای تازه تلاش کنیم، باید برای گسستن زنجیر باورهای کهن که ما را در ابعاد پایینتر گرفتار میکنند نیز بکوشیم.
غیراز این خود شخص اینشتین است که از نظر من تاثیرگذارترین فرد در تاریخ بشریت است.دنیا به قهرمانانی همچون اینشتین بسیار نیاز داره .
زمانی که افراد میخواهند صداقت خود را به طرف مقابل نشان دهند، اغلب اوقات کف دستان خود را به طرف شخص مقابل نشان میدهند، همچنین ممکن است این جملات را نیز ادا نمایند که:
"من این کار را نکردم"
"من متاسفم اگر شما را ناراحت کردم"
"حقیقت را به تو میگویم"
و اگر بخواهند جمله ای را صادقانه بیان کنند بصورت ناخودآگاه تمام یا بخشی از کف دست خود را به طرف شخص مقابل میگیرند . در نقطه مقابل نیز اگر دقت کرده باشید، کودکان زمانی که در حال دروغ گفتن هستند و یا میخواهند که موضوعی را کتمان کنند، کف دستشان را مخفی میکنند و یا یک مرد زمانی که میخواهد موضوعی را از همسر خود پنهان نماید ممکن است در این هنگام دستان خود را داخل جیبش پنهان کند یا دست به سینه بنشیند و حرف بزند.
البته این موضوع یک مسئله شهودی است و ممکن است یک زن برای مخفی کردن یک مطلب، از حرف زدن درباره موضوع اجتناب کند و یا درباره انواع مسائل بی ربط حرف میزند و یا خودش را مشغول چندین فعالیت بصورت همزمان نماید که نشاندهنده فرار او برای تمرکز بر روی آن موضوع خاص می باشد.
البته گاهی ممکن است یک مرد در هنگام پیادهروی و یا آواز خواندن، دستان خود را در جیبش پنهان نموده و حرکت کند که عموماً این موضوع نشانه عدم صداقت فرد نخواهد بود و اغلب این حالت بدن که ممکن است با دهانی نیمه باز همراه باشد ، نشاندهنده عدم تمایل طرف برای شرکت در یک گفتگو میباشد.
پس بهترین تمرین در این باره رعایت قانون کف دست باز هنگام برقراری ارتباط با دیگران است.