کیمیای سعادت

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.
کیمیای سعادت

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.

رضایت این نیست که هیچ کاری نکنید

.

بسیاری از مردم فکر می کنند اگر شما از زندگی راضی باشید به این معناست که گوشه ای لم داده و هیچ کاری نکنید. چرا 

باید دست به کاری زد اگر از چیزها همانطور که هستند راضی باشید؟

رضایت با پیشرفت شخصی چطور کنار می آید؟

در پاسخ باید گفت که اگر تمایل به تغییر(پیشرفت شخصی)دارید، رضایت از خود منجر به نتایج بهتری برای شما خواهد شد.

نیاز و یا آرزوی پیشرفت موتور محرکه ی بسیاری از ما برای اصلاح مواردی است که دوست نداریم. اگرچه این آرزو میتواند انگیزه ی ابتدایی و عامل پیش راننده ی ما برای تغییرات باشد، اما نقطه ی خوبی برای شروع این تغییرات نیست.

اگر تمایل به رفع عیب و نقصی در خودتان دارید، به سمت اصلاح  آن گام بر میدارید که ممکن است در این راه موفق شوید یا نه. فرض کنید در تغییر عادتهای خود شکست بخورید، احساس بد نسبت به خودتان شروع میشود و هر بار که این شکست تکرار شود حس بدتری پیدا میکنید. به این باور میرسید که قادر به 

انجام این تغییرات نیستید و احساسات در مورد خودتان بد و بدتر میشود.

از سوی دیگر فرض کنید موفق به کاهش وزن خود شدید، ممکن است اکنون احساس بدی نسبت به اندام خود نداشته باشید ولی اگر ذهنیت شما رفعکلیهی ی کاستی هایتان باشد درچرخهی ی بی پایانی افتاده اید. حال ممکن است فکر کنید بهاندازهی ی کافی ورزیده نیستید یا ظاهر خوبی ندارید یا خوش تیپ نیستید،بالاخره میتوانید موردی را پیدا کنید که از آن راضی نیستید.

این چرخه ای بی انتها برای کل زندگی شماست، زمانی که وارد این سیکل شدید –هر چند پیوسته پیشرفت کنید- گرفتار این راه بی پایان شده اید. به دنبال شادی در منابع بیرونی هستید و این ذهنیت شما را معتاد به غذا، خرید، مهمانی و یا کار میکند تا شاید بتوانید از این راه شادی را به دست آورید.

اگر به جای آن رضایت را بیابید و نیاز به منابع خارجی برای شادی نداشته باشید یک منبع معتبر برای شاد بودن دارید. من شخصا رضایت را مکان بهتری برای اقامت یافته ام.

بسیاری از مردم شگفت زده میگویند اگر رضایت را یافته ای باید در ساحل لم بدهی و بدون نگرانی از پیشرفت دنیا دست به هیچ کاری نزنی، اما من فکر می کنم که این درک اشتباهی از مفهوم رضایت است.

شما میتوانید راضی باشید و گوشه ای از این دنیا به استراحت بپردازید. اما میتوانید راضی باشید و بخواهید که به دیگران کمک کنید، میتوانید راضی باشید و غمخوار دیگران باشید، میتوانید با همین که هستید شاد باشید، اما همزمان بخواهید باری از دوش دیگران بردارید. در این صورت شما میتوانید در دنیا کارهای 

بزرگی را انجام دهید اما نه به این دلیل که نیازمند شادی هستید.

اگر به هر دلیلی کارتان از شما گرفته شود، شما هنوز رضایت درونی را دارید.

گام عملی: به تمام چیزهایی در مورد خودتان فکر کنید که میخواهید آنها را تغییر دهید، اکنون سعی 

کنید به جای آن به تمام چیزهایی فکر کنید که از داشتن آنها شادمان هستید.

مسیر رضایت


زندگی ما با تصور اینکه عالی هستیم شروع میشود. می توانیم در پنج سالگی در جمع برقصیم،  بدون نگرانی از اینکه دیگران در مورد ما چه فکر میکنند. اما با رشد ما، این احساس رنگ میبازد، به وسیله‌ی اطرافیان و والدین و رسانه ها و مواقعی که احساس شرمساری کرده ایم.
به هنگام بزرگسالی به خودمان شک پیدا میکنیم، خودمان را به شیوه‌ی بدی قضاوت میکنیم، منتقد جسم خود میشویم، منتقد بینظم بودن خود، و منتقد تمام اشتباهاتی که کرده‌ایم. و به جایی میرسیم که زندگیمان را دوست نداریم.
در نتیجه سعی میکنیم که این خود ناقصمان را پیشرفت دهیم، چون همیشه گند میزنیم به دنبال بهتر بودنیم. یا به تواناییمان برای کسب نتیجه‌ی بهتر شک داریم و در نتیجه از آن ناشادیم. یا چون به توانایی خود باور نداریم با دست خود تلاش و کوشش را خراب میکنیم. دوست نداشتن خود، منجر به بدتر شدن روابط، شغل خسته کننده، ناشادی از زندگی، شکایت از زمین و زمان و اغلب عادتهای ناسالمی مثل خوردن فست فود، زیاده روی در الکل، بیتحرکی، ولخرجی و اعتیاد به بازیهای ویدئویی یا اینترنت می شود. پس مسیر راضی بودن از خود و زندگی چیست؟
اولین و مهمترین مساله جلب اعتماد به خودتان است و باید روی آن کار کنید. روابط با خودتان شبیه رابطه ی شما با هر کس دیگری است، اگر دوستی دارید که همیشه تاخیر دارد و به قول و قرارهایش پایبند نیست، اعتماد شما را از دست میدهد. این رابطه در مورد خود ما هم به همین صورت است، اگر به کسی اعتماد ندارید، بسیار کار سختی است که او را دوست داشته باشید از جمله خودتان.
پس باید روی عزت نفس خود کار کنید و بیشتر خودتان را دوست داشته باشید.
مساله ی بعدی قضاوت ناعادلانه  خودتان است. مقایسه با یک ایده آل غیرواقعی در همه‌ی زمینه‌ها. اندامی شبیه مانکنها میخواهید، میخواهید به اهداف قطعی شخصی و شغلی برسید، می خواهید به دور دنیا سفر کنید و زبانهای خارجی را یاد بگیرید و یک ساز موسیقی و آشپز درجه یکی شوید و یک زندگی اجتماعی خوب و همسر کامل و بچه های سر به راه و دستاورهای افسانه‌ای و شگفت انگیز و خوش اندام ترین فرد روی زمین. البته تمامی این اهداف واقع گرایانه هستند این طور نیست؟ اما همه این کمالگرایی ها و هدف گذاری های نامناسب در صورت محقق نشدن، باعث میشود که شما از کیسه عزت نفس خرج کنید.
وقتی که ما چنین ایده‌آلی داریم، پیوسته خودمان را با آنها مقایسه کرده و همیشه هم به بدترین وجه ممکن این کار را میکنیم.
مسیر رسیدن به رضایت، متوقف کردن مقایسه‌ی خودمان با این ایده‌آل هاست. متوقف کردن اینکه خودمان را قضاوت کنیم، این مسیر رها کردن ایده‌آل ها و یادگیری راه های افزایش عزت نفس است.
گام عملی: به ایدهآل هایی که مرجع مقایسه ی شما شده، توجه کنید. از خودتان بپرسید که آیا به خودتان اعتماد دارید؟ میتوانید تغییر کنید؟ میتوانید کارهای خود را انجام دهید؟