کیمیای سعادت

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.
کیمیای سعادت

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.

گزیده هایی از نوشته های لویی فردینان سلین

آدم به سرعت پیر می‌شود، آن هم بدون اینکه بازگشتی در کار باشد. وقتی بدون اراده به بدبختی آن عادت کردی و حتی دوستش داشتی، آن‌وقت متوجه قضیه می‌شوی. طبیعت از تو قوی‌تر است. تو را در قالبی امتحان می‌کند و آن‌وقت دیگر نمی‌توانی از آن بیرون بیایی. نقشت و سرنوشتت را بدون اینکه بفهمی کم کمک جدی می‌گیری و بعد وقتی سر برمی‌گردانی، می‌بینی که دیگر برای تغییر وقتی نیست. سر تا پا دلشوره شده‌ای و برای همیشه به همین شکل ثابت مانده‌ای.


اینجا دانش به هیچ ‌دردی نمی‌ خورد پسرجان!


اینجا نیامده‌‌ایی فکر کنی، تو همان کاری را می‌‌کنی که یادت می‌دهند.

‏ما در کارخانه‌‌هایمان به روشنفکر احتیاج نداریم، ‏به بوزینه احتیاج داریم!


بگذار نصیحتی بهت بکنم، هرگز از فهم و شعورت حرف نزن! ما جای تو فکر خواهیم کرد...


بهتر است خیال برت ندارد.آدم ها چیزی برای گفتن ندارند. واقعیت این است که هرکس فقط از دردهای شخصی خودش با دیگری حرف می زند. هر کس برای خودش و دنیا برای همه. 


( از کتاب سفر به انتهای شب)


این بدبخت ها... چیزی که کم دارند سرگرمی است، نه سلامتی... چیزی که ازت توقع دارند... کاری کنی که دلشان باز بشود... تعجب کنند... دنبال مرض های تازه باب شده اند!... می خواهند که پدر خودت را در بیاری... شور و علاقه نشان بدهی... دیپلم و لیسانس را برای همین گرفته ای دیگر... هه! بشر یعنی این... یعنی در همان حالی که دارد مرگ خودش را تدارک می بیند خودش را با مرگ سرگرم کند...



(مرگ قسطی)