قبلا عصبی میشدم، اذیت میشدم.. ولی خب الان خیلی چیزارو یاد گرفتم که کمتر عصبی بشم و کمتر اذیت بشم؛ اینکه از کسی انتظار نداشته باشم، خودم حال خودمو خوب کنم.. یاد گرفتم ادماییو کنار خودم نگه دارم که بهم آرامش میدن.. و خیلی راحت قید ادمایی که حالمو بد میکنن بزنم.. با کسی که نمیفهمه بحث نکنم.. دنبال چیزایی باشم که حالمو خوب میکنه.
من هم پر حرف ترین آدم دنیام؛ هم ساکت ترین
هم مهربون ترین آدم دنیام؛ هم بی اعتنا ترین
هم باحال ترین آدم دنیام؛ هم ضد حال ترین
هم خوشحال ترین آدم دنیام؛ هم غمگین ترین
هم حساس ترین آدم دنیام؛ هم بی احساس ترین
هم خوش برخورد ترین آدم دنیام؛ هم سرد ترین
و همه ی اینا بستگی داره که طرف مقابلم کی باشه
«سرزمینم»
اینجا سرزمین ماست از سپیده دم عمر اینجا بودهایم، اینجا بازی کردهایم،
عاشق شدهایم
و شعر نوشتهایم
«ما اینجا ماندگاریم.»
بزرگترین دشمن و مانع ما در زندگی ترس و ناامیدی و افکار و روحیات منفی درون خودمونه نه عوامل بیرونی.
بیشتر ما آدم ها در شعار دادن و ادعا کردن استادیم اما پای عمل که میرسه هزار و یک جور بهونه الکی برای خودمون میتراشیم. وقتی پشتکار و سختکوشی افراد موفق رو میبینم از امثال خودم تعجب میکنم که بیشتر اوقات شرایط و وضع موجود رو دلیل ناکامی های خود میدونیم نه کم کاری ها و تنبلی های خودمون.
از وقتی که خبر مهاجرت نزدیک به 3 میلیون ایرانی مخصوصا نخبگان و متخصصان در سال 2022 رو شنیدم با خود میگم آیا نباید منم در تصمیمم برای ماندن تجدید نظر کنم؟ برای شخص من که چیزی برای از دست دادن ندارم و فعلا جوانم و اون انعطافپذیری لازم رو دارم تا با یک محیط جدید و فرهنگ جدید سازگاری پیدا کنم، چرا باید در رفتن تردید کنم و در این کشور بمونم و اینقدر به خودم سخت بگیرم؟ چرا همین سختی ها رو در یه کشور پیشرفته تحمل نکنم و در نهایت ثمرهاش رو نبینم؟ وقتی جایی برای رفتن داشتی باشی و دلی برای رفتن و پایی برای رفتن آنوقت چرا باید تعلل کنی و بمانی؟
اما با وجود همه این تحلیل ها بازهم یه حس وطن دوستی و وفاداری از درون من را پابند این سرزمین کرده و اجازه نمیده عرصه رو خالی کنم و بساط سفر رو ببندم. ترجیح میدم با تمام سختی ها و مشکلاتی که پیش روی خودم میبینم بازهم بمونم چون ریشه ام در اینجاست.
" من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکمفریدون مشیری