کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.

سخنانی از چارلز بوکوفسکی

من با استعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت ها به دست هام نگاه می کنم و فکر می کنم که می توانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست هام چه کار کرده اند؟ یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند، سیفون کشیده اند و غیره. دست هایم را حرام کرده ام. همین طور ذهنم را...


آنچه را عاشقانه دوست می داری بیاب و بگذار تو را بکشد
بگذار غرقت کند.. در آن چه که هستی
بگذار بر شانه هایت بچسبد
سنگینت کند
تو را به سمت پوچی ببرد
بگذار تو را بکشد و تمامت را ببلعد
زیرا هر چیزی تو را خواهد کشت
دیر یا زود
اما چه بهتر ، آنچه دوستش میداری بکشدت...

این زندگی بیمارستانی است که در آن هر بیمار، اسیر آرزوی عوض کردن تخت هاست. این یکی می خواهد رو به روی بخاری رنج بکشد، و آن یکی گمان می برد سلامتی اش را کنار پنجره باز می یابد. همیشه به نظرم می رسد هر جایی که نیستم همان جا احساس راحتی خواهم کرد. و فکر به این تغییر، همواره به صورت پایان ناپذیری، تمام وجود من را در بر می گیرد.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.