سروش معبد دلفی گفته بود که سقراط داناترین فرد آتن است ،سقراط شگفت زده بود که؛ من که خودم میدانم که نادانم پس رمز این گفته سروش معبد چیست؟
او پس از گفتگوهای متعدد با عالمان ومدعیان علم شهر به این نکته پی بردکه آنان همه نادانند پس نتیجه گرفت که سرّ پیام سروش معبد این بوده که«سقراط داناترین است چون تنها کسیست که«می داند» که «نادان» است .سقراط بر نادانی خویش دانا بود در حالی که دیگران بر نادانی خود آگاهی نداشتند ،یعنی فقط توهم دانایی داشتند، در حالیکه نادان بودند «یک نادانی چند سطحی یا همان جهل مرکب».
کارل پوپر دراواخر نیمه اول قرن بیستم در کتاب تاثیر گذار جامعه باز ودشمنان آن به نوعی همین تئوری جهل چندسطحی«جهل مرکب در برابر جهل بسیط» را در سطح کلان واز لحاظ اجتماعی مطرح می کند،او تفاوت جامعه باز را با جامعه بسته اینگونه توصیف می کند که؛ جامعه بسته جامعه ای است که تصور می کند به حقیقت مطلق دست یافته است از اینرو اجازه نقد واصلاح نمی دهد«به تعبیر سقراطی نمی داند که نمی داند» اما جامعه باز می داند که هنوز وبلکه همیشه با حقیقت فاصله دارد پس اجازه نقد واصلاح را می دهد«به تعبیر سقراطی می داند که نمی داند».
نکته جالب اینکه خردمندان عالم همواره به نادانی خود معترفند
ابن سینا:
تا بدانجا رسید دانش من
که بدانم همی که نادانم
مولانا:
چه دانم های بسیار است لیکن من نمی دانم...
«اسفندیار سیاه کمری»
قضاوت میان نادان و دانا بسیار آسان است
اکثر مواقع همیشه حق با نادان است چون نمی داند!
من به عقل یک انسان دانا شک می کنم وقتی با یک نادان وارد بحث می شود