اگر شما خودتان را دوست بدارید، این موضوع به رابطهی عاطفیتان با دیگران کمک میکند اما در رابطه با
دوستان جدید، در محیط کار و یا ارتباط با مشتری ها چطور؟ شیوهی کار همان روند قبلی است.
شاد بودن از خود به این معناست که شما به کسی که با او ملاقات میکنید، نیاز ندارید. شما چه با آنها و چه
بدون آنها میتوانید شاد باشید. البته کسی که خودش را دوست دارد، بهتر میتواند با بقیه کنار آمده و اوقات خوبی داشته باشد یا رابطهی جدیدی را شکل دهد.
عدم نیاز به تایید دیگری به این معنا نیست که شما نمیخواهید رابطه برقرار کنید. بلکه اتفاقا در
این روابط، تاثیرگذاری شما بیشتر هم میشود. اگر شما فرد نیازمندی جلوه کنید، افراد تمایل ندارند که به
شما نزدیک شوند، اما به شخصی که نیاز به تایید دیگران ندارد، احترام میگذارند. ( البته این مغرور و از خود
راضی بودن نیست بلکه شاد بودن از آن چیزی است که هستید).
وقتی که فکر میکنیم به اندازهی کافی دوستداشتنی نیستیم، از تاثیری که روی دیگران میگذاریم نگرانیم.
این نگرانی به سوی نفر مقابل میرود و موجب میشود که فکر کند ما از این که هستیم ناراضی هستیم یا
چیزی را پنهان میکنیم یا زیاد قابل اعتماد نیستیم.
اگر شما خودتان را دوست بدارید و باور کنید که چیزی برای ارائه دارید، فکرتان باز شده و قابل اعتماد و خوشرو جلوه میکنید. شما از نشان دادن خودتان واهمه ندارید، چون از آن راضی هستید و این حس به دیگران منتقل می شود.
پس شادبودن درونی، ملاقات با دوستان جدید را آسان میکند، استخدام برای یک شغل جدید را آسان میکند، روی همکاران و مشتری ها اثر خوب گذاشته و هر رابطهای را بهبود میبخشد.
چطور شادی خود را ارائه کنید(آن را روی میز بگذارید)
اگر شما به اندازهی کافی به خودتان و توانایی هایتان اعتماد ندارید، چطور میتوانید بین مردم رفته، آنها را
ملاقات کنید و بشناسید؟ چطور می توانید بگویید که چیزی برای ارائه دارید؟
کلید اینجاست: این اصل اساسی را شروع کنید که شما نیازی به تایید کسی ندارید. درست است؟ بله، اگر
کسی شما را دوست ندارد، زندگی شما نابود نمی شود. شما میتوانید شادمانه قدم بزنید، کتاب بخوانید،رمان بنویسید، ورزش کنید، روی چمنها دراز بکشید، غروب را تماشا کنید، میتوانید با شخص خودتان شاد باشید
.
زمانی که به این درک برسید، از نگرانی اینکه دیگران در مورد شما چه فکر میکنند رها میشوید. زمانی که
احساس های بد به سراغتان میآیند (خارج از کنترل ما)، درک کنید که اینها بوی خواستن تایید دیگران را میدهند و به یاد بیاورید که شما نیازی به تایید دیگران ندارید. بدون آن هم انسان خوبی هستید. در شوق
تایید دیگران زندگی ما را رنجآور میشود و ما نیازی به این رنج نداریم.
این روند میتواند بارها تکرار شود و شما هر بار در رها کردن آنها ماهرتر میشوید، بر مواهب درونی خود
متمرکز شوید، استعدادهایی که دارید، پیشنهادهایی که میتوانید ارائه دهید.
این اطمینان با تمرین به دست میآید. وقتی که کسی را ملاقات میکنید، چون به دنبال تایید آنها نیستید، شما را دوست دارند، و این روند موجب اعتماد بیشتر میشود.
آیا این به معنای کبر و غرور در برخورد با دیگران است؟ نه به هیچ وجه، کسی که نیاز به تایید دیگران دارد، اطلاعات و معلوماتش را به رخ شما میکشد و روی خوب خود را نشان میدهد، اما کسی که نیاز به تایید دیگران ندارد، خوشحال است که شنونده خوبی است، سعی میکند دیگری را بفهمد، تمایل دارد وجوه بیشتری را به اشتراک بگذارد. جالب توجه این است که این ذهن باز و خواست به اشتراک گذاری آسیب ها، راهی قدرتمند برای ساختن اعتماد است.
زمانی که با ذهن باز، قسمتهایی از وجود خود را که تملق آمیز نیستند به اشتراک میگذارید (چون نگران
قضاوت دیگران نیستید) دیگری به شما اعتماد بیشتری میکند و این یک رابطهی اصیل را میسازد.
گام عملی: لیستی از خصوصیات خودتان که دوست دارید، تهیه کنید. استعدادها، تواناییها و با هر آیتم وقت بگذارید و قدردان آنها باشید. این لیست را برای همیشه نگه دارید تا یادآور مواهب زندگی شما باشد.
شما به آرامی رشد کرده و ارزش خود را میفهمید و شاد هستید از آنچه که هستید.
بابت این پست،از شما بسیار بسیار ممنونم
فدای شما بانو جان