کیمیای سعادت

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.
کیمیای سعادت

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.

شادکامی از دیدگاه مارتین سلیگمن و خیام نیشابوری

خیام، نامی آشناست. او را بسیاری بخاطر رباعیاتش میشناسند و شاید کمتر کسی متوجه این باشد که خیام یکی از ستاره شناسان و ریاضیدان های مشهور و برجسته نیز بود. ولی ناگفته پیداست که رباعیاتش شهرت جهانی دارند و بسیاری از آنها الهام گرفته اند.

احتمالاً همزمانی او با مجادلات کلامی فرقه های مختلف و همچنان قیام دولت سلجوقی، جنگهای صلیبی و سقوط دولت آل بویه در جهان بینی او تاثیر گذاشت و سبب شد تا تأملاتی بر چیستی خوشنودی و خرسندی انسانها داشته باشد.

از سوی دیگر، مارتین سلیگمن، یکی از روانشناسان معاصر و برجسته امریکایی است. او بیشتر شهرت خود را مدیون طرح نظریه “درماندگی آموخته شده  "learned helplessness   “میباشد ، که در آن شادکامی، امید، رضایتمندی و مفاهیم دیگر بصورت اصولی و علمی مورد بحث و تحقیق قرار گرفته است . ولی در چندین سال اخیر او یکی از بنیانگذاران مکتب روانشناسی مثبت گرفته اند. البته در این اواخر روانشناسی مثبت مورد انتقاد روانشناسان دیگر نیز بوده است، ولی با آنهم دانشگاه پنسیلوانیا در شهرفیلادلفیا در رشته روانشناسی مثبت مدرک ماستری میدهد.

آنچه در اینجا میخوانید مقایسه ایست میان جهان بینی خیام نیشابوری و رویکرد کلی روانشناسی مثبت به زندگی. شادکامی، خوشحالی، خرسندی و خشنودی کلماتی هستند که از نقطه نظر ادبی، تقریباً دارای بار معنایی مشترکی میباشند، اما ازدیدگاه روانشناختی هر کدام پیام متفاوتی را ارائه میدهند. آنچه که در این مقاله بررسی میگردد، توصیف و تحلیل شادکامی ازسه دیدگاه کاملا متفاوت فرهنگی، ادبی و علمی میباشد.

از هنگامی که مارتین سلیگمن رویکرد “روانشناسی مثبت نگر” (یا روانشناسی مثبت Psychology Positive (را به جامعه روانشناسی معرفی نمود، تنها ده سال میگذرد و در این مدت کوتاه شاهد به وجود آمدن یک مکتب جدید با نظریه ها، پدیده ها و مفاهیم مختلف بوده ایم. اگرچه این مفاهیم و اصطلاحات امروزی از ابتدای پیدایش دانش بشری، توسط فیلسوفان و دانشمندان یونانی، هندی، ایرانی و افغان مورد بحث و چالش بسیار قرار گرفته اند، اما سلیگمن و همکارانش با استفاده از روش علمی و طبقه بندی مفاهیم توانستند مجموعه کاملی از این کلمات را در یک مکتب جدید فکری با عنوان رویکرد مثبت نگر معرفی نمایند.

بنابراین آنچه که امروز در نظریه های روان شناسی مثبت نگر غرب، در مورد شادکامی، امید، خوشبینی، رضایتمندی، نوع دوستی، سعادت و عشق میبینیم، پدیده ها و کلمات جدیدی نیستند که در ادبیات و فلسفه اصیل فارسی نوظهور باشند. بنابراین با بررسی اجمالی اشعار شاعران پارسی از جمله حکیم خیام نیشابوری به سهولت می توان به درستی این امر پی برد. فرزانه نیشابور که در اصل ریاضیدان و اخترشناس بود، در آفرینش رباعی، شاعری بی همتاست. خیام در رباعیاتش بارها از کلمات شادمانی، خوشی و شادی استفاده نموده است و شاد زیستن در تمام لحظات زندگی را فلسفه آفرینش می داند.

شادکامی چیست؟

در سال 2002 میلادی، مارتین سلیگمن با بیان نظریه شادکامی که به مفهوم “اودایمونیا” (Eudaimonia) ارسطو شباهت بسیاری دارد، گام بزرگی را در جهت تعریف شادکامی برداشت. ارسطو شادکامی را در خوب بودن، نیکی کردن و زندگی در سایه آن می دانست و سلیگمن به پیروی از این جمله، شادکامی حقیقی را رسیدن به فراخنای شناسایی و رشد توانایی (کنجکاوی، نیروی حیاتی و قدردانی) در بازی، کار و عشق بیان کرده است. خیام نیز در رباعی زیبایی تعریف خویش را از شادکامی بدینگونه بیان نموده است.

برخیز و مخور غم جهان گذران

بنشین و دمی به شادمانی گذران

در طبع جهان اگر وفایی بودی

نوبت به تو خود نیامدی از دگران  

 

در این رباعی خیام با اشاره به مقابله با مشکلات و سختی ها در زندگی و مبارزه با افسردگی، آرامش و صبوری را توصیه می کند و شادکامی را حتی برای لحظه ای سودمند میداند.

جاده شادکامی:

سلیگمن سه مسیر را برای رسیدن به شادکامی معرفی کرده است. اولین مسیر دلپذیر، شامل تجربه هیجانات مثبت نسبت به گذشته (مانند: بخشش و قناعت) است. و خیام نیز طریقت اولیه و مطبوع را اینگونه بیان نموده است.

هم دانه ی امید به خرمن ماند

هم باغ و سرای بی تو و من ماند

سیم و زر خویش از درمی تا بجوی

با دوست بخور ور نه به دشمن ماند

خیام معتقد است که بخشیدن، روح را آزاد و ترس را از بین میبرد. او با اشاره به زود گذر بودن ایام، زراندوزی را عملی بی ارزش می داند.

مسیر دوم از دیدگاه سلیگمن گرمی، نشاط و لذت در زمان حال است. و خیام نیز با بیان رباعی زیر سفارش به لذت بردن از لحظه به لحظه زندگی میکند.

گر یک نفست ز زندگانی گذرد

مگذار که جز به شادمانی گذرد

هشدار که سرمایه سودای جهان

عمر است، چنان کش گذرانی گذرد

سلیگمن سومین مسیر را خوشبینی و امید درباره آینده میداند. خیام هم با تاکید بر غیرقابل پیشبینی بودن آینده سفارش به شادکامی و دوری جستن از غمگینی مینماید.

نتوان دل شاد را به غم فرسودن

وقت خوش خود بسنگ محنت سودن

کس غیب چه داند که چه خواهد بودن

می باید و معشوق و به کام آسودن

در سال 2005 سلیگمن و همکارانش به بررسی ارتباط میان شادکامی و رضایتمندی از زندگی پرداختند. آنها شادکامی را دارای اجزایی سه گانه معرفی کردند که شامل روابط اجتماعی قوی و مطلوب (جزء اجتماعی)، حالتهای خلقی پایدار و شاد (جزء هیجانی) و مثبت اندیشی در تفسیر اطلاعات محیط (جزء شناختی) می باشد. خیام نیز این سه اجزا را در قالب رباعی بیان نموده است.

جزء شناختی:

از بودنی ای دوست چه داری تیمار

وز فکرت بیهوده دل و جان افکار

خرم بزی و جهان بشادی گذران

تدبیر نه با تو کرده اند اول کار

خیام به راستی در این رباعی با اشاره به جلوگیری از افکار منفی و اعتقادات غیرواقعی، شاد و بشاش زیستن را توصیه مینماید. اومعتقد است که انسان به طور فطری همیشه در جستجوی حالات خوشایند و لذت بخش میباشد. خیام باور دارد که شادکامی،موجب نگرش خوشبینانه نسبت به رویدادهای پیرامون میگردد.

جزء هیجانی:

ای دل چو زمانه میکند غمناکت

ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند

زان پیش که سبزه بردمد از خاکت

خیام با سرودن این رباعی، وجود هیجانات مثبت و فقدان هیجانات منفی مانند اضطراب و افسردگی، هدفمند بودن در زندگی، داشتن رشد شخصیتی و دوست داشتن زندگی را یادآوری مینماید.

جزء اجتماعی:

ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است

رو شاد بزی اگرچه برتو ستمی است

با اهل خرد باش که اصل تن تو

گردی و نسیمی و غباری و دمی است

خیام در این رباعی با اشاره به ناپایداری هستی، و با قبول سختی ها، ظلم ها و مشکلات زندگی، بازهم سفارش به شاد زیستن درتمامی لحظات و دوستی گزیدن با خردمندان می کند و در مصرع چهارم با اشاره به عناصر اربعه، معتقد است که وجود این دنیایی انسان از آن است و همان چیزی است که ناپایدارتر از آن در هستی وجود ندارد.

اگرچه خیام در دوران زندگی اش بیشتر به نوشتن کتاب های ریاضی و نجوم پرداخته و کمتر شعر سروده است، اما به جرات می توان گفت که از دیدگاه روانشناسی مثبت نگر، اکثر سروده هایش در قالب مفاهیم اساسی این رویکرد جای میگیرند و به درستی

میتوان ذهنیت و فلسفه این ادیب برجسته و ممتاز را مثبت اندیش، شاد، امیدوار و نوع دوست بیان کرد. خیام در طول حیات خود شاهد وقایع مهمی از جمله انقلاب دولت سلجوقی و سقوط آل بویه، جنگ های صلیبی و سپس جنبش باطنیان بوده است. او زمانی از شادکامی و لذت از زندگی شعر می سرود که شیعه و اهل تسنن، اشعری و معتزلی در اوج بحث و مناظره بودند، فیلسوفان به اتهام کفر در زندان بسر می بردند و حتی افرادی مانند امام محمد غزالی ملحد شناخته می شدند. در چنین فضای تعصبی، جنگ و بی ثباتی، مثبت اندیشی و دعوت مردم به شادکامی تنها سلاح ممکن برای مبارزه با افسردگی جامعه و بی انگیزگی مردم بوده است.

او به درستی در شعر پیرو هیچ شاعری نبوده و هدفش هیچگاه نوشتن دیوان یا دفتری نبوده است، بلکه تنها به منظور ارائه نکته های فلسفی خویش و به واسطه ذوق هنری آن را در قالب رباعی بیان کرده است. امروزه میتوان با نگاهی عمیق به ادبیات و فرهنگ پارسی، مفاهیم روانشناسی مثبت نگر مانند نوع دوستی (در گلستان و بوستان سعدی)، امید (شاهنامه فردوسی)، عشق (دیوان حافظ)،سعادت (دیوان شمس - مولوی)، خوش بینی (دیوان اشعار سنایی) و غیره را بررسی نمود. به غیر از خیام که بی شک بزرگترین روانشناس مثبت نگر است، آثار شاعران و فیلسوفانی مانند سعدی، مولوی و ابن سینا نیز بزرگترین منبع برای کسب، استخراج و بومی سازی روانشناسی در منطقه میباشند. مطمئناٌ روانشناسی بومی که ریشه در فرهنگ، سنت، مذهب و تاریخ ما دارد، از جهت اهمیت و تاثیرگذاری در افراد جامعه بیشترین تاثیر و کارکرد را خواهد گذاشت.

(گروه فرهنگی سایه خیال)





نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.