کیمیای سعادت

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.
کیمیای سعادت

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

پایین شهر که بودم مردم همه با رنج و مشقت مبارزه میکردن تا یه دارایی جمع کنن تا دیگر از رنج  و سختی رهایی پیدا کنند. بالاشهر هم شاهد مردم مرفه و بی دردی بودم که دیگر دغدغه مالی نداشتن اما اکثرا دچار بی حوصلگی بودن و نمیدانستن با اوقات فراغت خود چکار کنن. ثروت بیش از آنکه براشون شادمانی و لذت به همراه بیاره، کسالت و رخوت به همراه آورده بود. باز پایین شهر بهتر بود که به فعالیت های معنی‌داری میپرداختن اما بالا شهری ها بیشتر شبیه بیماران روانی تیمارستان میموندند که برای اجتناب از افسردگی به فعالیت فیزیکی در پارک ها و باشگاه ها میپرداختن. بیشتر آنها حتی برای انجام ورزش های ساده ترجیح میدادن یک لیدر برای خودشون پیدا کنن و بصورت گله‌ای ازش فرمانبرداری کنن که چطور ورزش کنن . بدتر از همه اونایی بودن که به خاطر راحت طلبی کلی چاق شده بودن و حالا باید سخت تمرین میکردن بلکه قسمتی از چربی های اطراف شکم رو آب کنن. 

کدوم گروه بیشتر رنج میبردن؟ دارا یا ندار؟

اما به نظرم از میان این دو گروه کسانی سعادتمند هستند که قابلیت ها و توانمندی های بالقوه خود را پیدا کنند و در جهت رشد و شکوفایی آنها قدم بردارند. نمونه اش مرحوم  استاد شجریان. اینگونه  افراد برای زندگی معنایی ژرف یافته اند و هیچگاه حس کسالت و بی حوصلگی به آنها دست نمیدهد و تمام رنج ها و سختی های مسیری را که انتخاب کرده‌اند رو به جان میخرند چون برای اهداف و رویاهای بزرگ میجنگن. به همین منظور شاعر می‌فرماید؛

"در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور"