کیمیای سعادت

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.
کیمیای سعادت

کیمیای سعادت

کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست، بلکه تبدیل جهل به آگاهی، تبدیل نفرت به عشق و تبدیل غم به شادی است پس همه ما می‌توانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم.

نسل هتل نشین!


چهل سال پیش، 

دخترهای خانه صبح ها زود بیدار می شدند تا قبل از مدرسه رفتن، 

همه جای خانه را رفت و روب کرده باشد و بعد اجازه داشتند راهی مدرسه شوند. 


پسرها باید یا صبح زود یا عصر، 

نان و مایحتاج خانه را خرید می کردند 

و کارهای مردانه را در کمک پدر خود انجام می دادند. 


حالا با نسلی روبرو هستیم که صبح که بیدار می شوند، 

از هتل خانه شان خارج می شوند. 

چون که والدینشان به عنوان مستخدمین "هتل خانه " همه جا را رفت وروب خواهند کرد. 

و با یک تلفن همه چیز درب خانه مهیاست. 


نسلی که در برابر اتاقی که در آن می خوابد و خانه ای که در آن زندگی میکند 

و ظرفی که در آن غذا می خورد احساس مسئولیت ندارد ،

آیا در برابر سرزمینی که از آب وخاک آن بهره مند است حس مسئولیت خواهد داشت!!!


برای این نسل، 

سرزمین هم چون هتلی است که 

می توان خورد و خوابید و ریخت و پاشید؛ 

از مواهب طبیعی آن بهره مند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد. 

سرزمین هم، مثل خانه، برای این نسل، هتل است. 

با این تفاوت که متأسفانه مستخدم سرجهاز ندارد و همه فقط برای خوردن و خوابیدن و بردن آمده اند. 


این نسل را چه کسی وچه کسانی چنین تربیت کردند؟؟؟ 

کی بود؟ کی بود؟! 

اتفاقاً این دفعه، من بودم، تو بودی، 

ما بودیم 

و...همه بودند. 


کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان 

و این نسل هتل نشین بدهیم !!!


گرچه به نظر من نسلی که این بچه ها رو تربیت کرد،فکر می کرد چون خودش سختی کشیده باید هرجور امکاناتی رو برای بچه اش فراهم کنه واین موضوع از تهیه سیسمونی برای کودک به دنیا نیومده شروع میشه و متاسفانه ادامه پیدا میکنه تاجاییکه شان والای مادر و پدری خودش رو در حد یک مستخدم برای اربابش پایین بیاره مبادا که آبی در دل فرزندش تکون بخوره.اما غافل شد از اینکه هر باغچه و مزرعه ای با آب زیادی فاسد میشه و به لجنزار تبدیل خواهد شد.

گاهی باغبان به گیاهش بی آبی رو تحمیل میکنه چون میدونه اون گیاه نیاز داره چند روز بستر خشکی داشته باشه تا بتونه ریشه هاش رو توی خاک رشدبده و به حیاتش ادامه بده

امیدوارم همه ما مادرها و پدرها بتونیم به این درک برسیم که امکانات هتلی ایجاد کردن برای فرزندانمون افتخار نیست!

مسئولیت پذیر کردن و قدردان بار آوردن کودکمون افتخاره!

کتاب حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر راهنمایی عالی برای زندگی شخصی و شغلی است. این کتاب که در 15 فصل و در قالب یک داستان جذاب ارائه شده چند بار کتاب پرفروش آمریکا شده. این کتاب راه و رسم ثروتمند شدن و موفقیت در زندگی را به ما نشان میدهد. مطالعه این کتاب کم حجم و فوق العاده برای کتابخوانان توصیه میشود. متن زیر از کتاب حکایت دولت و فرزانگی انتخاب شده:

بیشتر مردم می‌ترسند چیزی بخواهند و زمانی که چیزی را می‌خواهند، به اندازه کافی اصرار نمی‌ورزند و این خطاست.

بنابراین اگر واقعاً کسی تمایل دارد به ثروت برسد باید تا آخر مسیر مقاومت کند و اصرار بورزد تا به هدف خودش دست پیدا کند. دومین درس این است که تمام افراد ثروتمند به کسب و کار خودشان اشتیاق و علاقه دارند و علاقه به کسب و کار اهمیت فراوان دارد.

شما باید با تمام وجودتان برای کارتان وقت بگذارید و به آن عشق بورزید. اگر شما کاری را از روی علاقه انجام ندهید، هرچقدر هم تلاش کنید، در آن موفق نخواهید شد؛ زیرا علاقه به شما چشم‌انداز می‌دهد. اگر فکر می‌کنید که کار خود را مطابق با علاقه‌تان انتخاب کرده‌اید و تلاش زیادی می‌کنید و ثروتمند نمی‌شوید، باید در کاری که انجام می‌دهید و روش کاری خود بیشتر فکر کنید.